مرگ با ما تا ابد همراه نیست
مرگ جز یک وقفه کوتاه نیست
مرگ یعنی لغزش پای حیاط
مرگ یعنی زندگی در خاطرات
دوست دارم منقرض گردد تنم
روح باشد دکمه پیراهنم
عشق اینجا دست خود را داغ کرد
عشق در این گوشه استفراغ کرد
عشق اینجا طعم افیون می دهد
بوی صدها استکان خون میدهد
عشق ما اندازه یک آه بود
این قصیده این قدر کوتاه بود
من نگاهم سردو باران خورده شد
او تبسم بر لبش پژمرده شد
ناگهان لرزید دست کینه ام
زخم هق هق باز شد درسینه ام
عین بغض سرد دلگیران شدم
از خداحافظ مگو ویران شدم
سلام سانی
خوبی؟
آپم
حتمااا بیایا
منتظرتم...
بای..تا..های
به به چقدره این خشنگه!:دی
یوهووووووووووووووووو
منم آپمااا بدو بیا